سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات علمی و ارتباطات جهانی

نظر

خاک های نرم کوشک (شرح حال سردار رشید اسلام حاج عبدالحسین برونسی)


 ... شهید برونسی تحصیلات عالیه ای که نداشت، توی جبهه ها کسانی که او را دیده بودندمی گفتند: وقتی می ایستاد و سخنرانی می کردبرای این رزمندگان، تاثیر حرفش از آدم های تحصیل کرده به مراتب بیشتر بود ، آنچنان زیر نفوذ درمی آورد این بسیجی ها را؛ کاملا تحت تاثیر قرار می داد و منطقی با آنها حرف می زد، گویی تحصیلات عالیه دارد؛ روحیه انقلابی این است.


بیانات مقام معظم رهبری



زندگی نامه


در سال 1321 در روستای"گلبوی کدکن" از توابع تربت حیدریه قدم به عرصه هستی نهاد.


روحیه ستیزه جویی با کفر و طاغوت از همان اوان کودکی با جانش عجین می گردد؛ کما اینکه در سال چهارم دبستان بخاطر بیزلری لز عمل معلم طاغوتی و فضای نا مناسب درس و تحصیل ، مدرسه را رها می کند.


در سال 1341 به خدمت زیر پرچم احضار می شود که به جرم پایبندی به اعتقادات اصیل دینی از همان ابتدا مورد اهانت و آزار افسران و نظامیان طاغوتی قرار می گیرد.


سال 1347 سال ازدواج اوست.برای این مهم ، خانواده ای مذهبی و روحانی را انتخاب می کندو همین سر آغاز دیگری می شود برای انسجام مبارزات بی وقفه او با نظام طاغوتی حاکم بر کشور؛ همین سال ، اعتراضات او به برخی خدعه های رژیم پهلوی (مثل اصلاحات اراضی ) به اوج خود می رسد که در نهایت به رفتن او و خانواده اش به شهر مشهد مقدس و سکونت در آنجا می انجامد، که این نیز فصل نوینی را در زندگی او رقم می زند.


پس از چندی با هدفی مقدس به کار سخت و طاقت فرسای بنایی روی می آورد و رفته رفته در کنار کار، مشغول خواندن دروس حوزه نیز می شودبعد ها به عتت شدت یافتن مبارزات ضد طاغوتی اش و زندان رفتن های پیاپی وشکنجه های وحشیانه ساواک، و نیز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و ورود وی به سپاه پاسدارن از این مهم باز می ماند.


با شروع جنگ تحمیلی در اولین روزهای جنگ به جبهه روی می آورد که این دوران، برگ زرین دیگری می شود در تاریخ زندگی او.


به خاطر لیاقت و رشادتی که از خ.د نشان می دهد، مسیولیت های مهتلفی را بر عهده او می گذارند که آخرین مسیولیت وی ، فرماندهی تیپ هجده جوادالایمه (ع) است که قبل از عملیات خیبر عهده دار آن می شود.


با همین عنوان در عملیات بدر، در حالی که شکوه ایثار و فداکاری را به سر حد خود می رساند، مرثیه سرخ شهادت را نجوا می کند.


تاریخ شهادت این سردار افتخار آفرین، روز23/12/1363 می باشد که جنازه مطهرش با توجه به آرزوی قلبی خود او در این زمینه مفقودالاثر می شودو روح پاکش در تاریخ9/2/1364 در شهر مقدس مشهد تشییع می گردد.


خاطره ای از وی از زبان همسرش (معصومه سبک خیز)


یکبار خاطرهای از جبهه برام تعریف می کرد. می گفت:کنار یکی از ذاغه مهماتها سخت مشغول کار بودیم، تو جعبه های مخصوص مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم. گرم کار یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادر مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت داخل جعبه ها. با خودم گفتم حتما از این خانم هایییهکه میان جبهه!


اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی زارن وارد اون منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برام سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست. رفتم نزدیکتر. تا رعایت ادب شده باشد سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشید.


رویش طرف من نبود، به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟


یک آن یاد امام حسین(ع) افتادم و و اشک توی چشمام حلقه زد.خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم.خانم همینطور که روشان آن طرف بود فرمودند:هرکس کهخ یاور ما باشد ، البته ما هم یاریش می کنیم.


فرازهایی از وصیت نامه شهید برونسی


من با چشم باز این راه را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدم هایی که در راه خدا برداشتم ، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.


فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید واین کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار دهید.باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج) باشید .


همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.


ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است، در اجتماع پیشرو باید درباره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید؛(بل احیاء عند ربهم یرزقون).


فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی ست باید قبول بکنید؛ و من بر اساس (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) قبول کردم.مسلما در این راه امر به معروف و نهی از منکر، از مردم نادان زیان خواهید دید؛ تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.


 


منبع: برگرفته از کتاب خاک های نرم کوشک نوشته سعید عاکف